برای چه آمده ایم؟
که پرسید "ما برای چه خلق شده ایم؟"
این مجمل را نوشتم
به شما نیز تقدیم میدارم
وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنس اِلاْ لِيَعبُدونَ
هدف خلقت عبادت پروردگار است
سوره ذاريات / 56
اصولي كه ناگزير از پذيرش آنهاييم و هيچ بشري نميتواند در برابرش قد علم كند جز آنكه عنادي داشته باشد:
1- تمام ما در بين دستهاي قدرتمند پروردگاريم و او ما را مديريت ميكند.
2- خلقت هنر اوست و بر اين تابلو عظيم كه اثر اين يكتا هنرمند است؛ فقط خودش حكومت ميكند و خاصان درگاهش آنهم به امر او و به حمايت او.
3- او ميآورد؛ او مي برد و او كارگردان يكه تاز ميدان خلقت است.
4- "وعده ي خلود و جادوانگي" نقطهي اوج داستان آفرينش است و درك اين مهم بس گران.
سؤالاتي كه به افسردگي، دلمردگي، سرگرداني، پوچي و ... منتهي ميشود:
1) براي چه آمدهايم؟
2) نقش ما در اين نمايشنامه چيست؟
3) بعد چه مي شود؟
4) بعد تر چه؟
5) آخرش چي؟!
و اين سؤالات زماني به سراغ دلمان ميآيد و جدي مي شود و به اوج ميرسد كه آن اصول بر جانمان ننشسته باشد چرا كه:
ü غـــــرور، اصل يكم را لگد مال ميكند.
ü كــــــبر، اصل دوم را به چالش ميكشد.
ü حســـــد، اصل سوم را به باد نسيان ميسپارد.
ü جهـــــل، اصل چهارم را به تمسخر ميگيرد.
«الله» نام بزرگ خداوند، ريشهاش همان « وله » است يعني ما در برابر ذات پاكش «واله» و «حيران» هستيم و لذا بايد كه:
«آنجا كه عقلمان نميرسد و علممان ياري نميكند و ... در برابر قدرت لايزالش زانو زنيم و سر تسليم فرو آريم و بر سجده افتيم و بپذيريم كه خيلي چيزها را ما نميفهميم و چون نميفهميم جفتك مياندازيم و عربده ميكشيم و بدمستي ميكنيم. وقتي سر و صدايمان خوابيد و تسليم شديم؛ در باغ باز ميشود و خود را در سرزمين سبز عبوديت حس ميكنيم. همانطور كه رنگ و كاغذ تسليم نقاش است و همانگون كه رنگ و كاغذ از ماجراي تابلو چيزي نميداند ما هم ... »
اگر اصول را بپذيريم:
ü احساس شادابي و مسرت ميكنيم و ديو افسردگي زير پاي ما است.
ü عشق به زندگي و ولع رشد و بالندگي، هيولاي يكنواختي و روزمرگي را در خود ميبلعد و صداي آبشار اميد، گوش دلمردگان را پُر ميكند.
ü ديگر نميگوييم من چه كارهام؛ بلكه در به در به دنبال سوژهاي ميگرديم تا از كاروان پر شتاب صعود و تعالي باز نمانيم.
ü و پذيرش اصل «خلود» درمان بسياري از بيماريهاي رواني مثل افسردگي، خودكشي و ... است و زمانيكه بر اين اصل گردن نهيم، چادر سبز اميد سراپايمان را ميگيرد و خود را در آغوش پروردگار احساس ميكنيم. مشكل ما اين است كه درجهي اُنسمان با خدا پايين است و از گرماي آغوش ايزدي دوريم.
ü پس دعايمان اين باشد:
الها!
با اشك و آه به سويت ميآييم، تو ما را در آغوش گير، بفشار و از خود دور مدار و از خالدين در بهشتت قرار بده!
آمين