نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

دروغگویی سایت شعر نو

من مدتها در سایت شعر نو مطالبم رو می گذاشتم

تا اینکه یک روز می خواستم مطالبم رو از این سایت رایگان پاک کنم

که تازه فهمیدم سایت برای پاک کردن مطالب از شما تقاضای اشتراک می کنه که اون اشتراک هم به ازای هر حذف شعری یک هفته اشتراک هست

مثلا اگر کسی 100 تا شعر گذاشته باشه باید به اندازه دو سال اشتراک بخره تا بتونه در 25 روز مطالبش رو پاک کنه

چون در هر روز 4 تا شعر بیشتر نمی تونی پاک کنی


حالا این لینک از این سایت رو ببینید

لینک دروغگویی سایت شعرنو


این هم لینک تصویرش 



اگر من اشتباه تشخیص داده ام لطفا مسئولین سایت

گه پیام های من رو جواب ندادند توضیح ارائه دهند

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش


ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشمآتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرودگل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخوبسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذردبگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرونآتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدامجمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش

گوهری از بیانات امام رضا

میلاد امام مهربانی ها رو بهتون تبریک میگم


بهتون پیشنهاد می کنم روی این حدیث خیلی دقت کنین


امام رضا علیه السلام :

مثل کسانی که در روز غدیر به ولایت امیرالمومنین علیه السلام ایمان آوردند

مثل ملائکه است در سجودشان به آدم و

مثل کسانی که ایمان نیاوردند مثل شیطان است .



مناظره امام صادق و دکتر هندی

مناظره امام صادق (ع) با طبیب هندى‏

محمد بن ابراهیم طالقانى از حسن بن على عدوى از عباد بن صهیب از پدرش از جدش از ربیع همنشین منصور نقل مى‏ کند که او گفت: روزى امام صادق علیه السّلام در مجلس منصور حاضر شد و نزد او مردى از هند بود که کتابهاى طبى را براى او مى ‏خواند امام صادق علیه السّلام ساکت نشسته بود و گوش مى ‏داد. وقتى مرد هندى فارغ شد، به او گفت: آیا از آنچه نزد من است، چیزى را مى ‏خواهى؟ امام فرمود: نه، چون آنچه نزد من است بهتر از آن است که نزد توست. گفت: آن چیست؟ فرمود: من گرمى را با سردى و سردى را با گرمى و تر را با خشک و خشک را با تر مداوا مى ‏کنم و کار را به خدا وامى ‏گذارم و آنچه را که از پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم وارد شده به کار مى ‏بندم که فرمود:

«بدان که معده خانه درد است و پرهیز رأس هر دوایى است و به بدن خود آنچه را که عادت کرده بده».
مرد هندى گفت: آیا طب غیر از این‏ است؟

امام فرمود: آیا گمان مى ‏کنى که من از کتب طب آموخته ‏ام؟

  ادامه مطلب ...

استخدام یک برده

بعد از مدتهای زیادی کار در یک شرکت وقتی با تو رفتاری مثل یک برده داشته باشند چه حسی بهت دست میده ؟

وقتی فکر کنی می خوان تو یک قفس بندازنت و هیچ امکانات اضافی بهت ندن چی ؟

وقتی هم صدات در بیاد فقط بهت وعده وعید بدن که اگر چی ...

ولی باید آروم باشی و مثل برده ها بگی هر چی ارباب بگه

تو نقشی در تصمیم گیری نداری فقط باید بگی چشم

اگر بخواهی به بیرون نگاه کنی یه دفعه یه سیلی میاد روی صورتت که تو برده ای مثل اینکه حواست نیست

وقتی فکر می کنی از یک منشی هم امکانات رفاهی ات کمتر هست دیگه مطمئن میشی برده بودن رو باید بهتر بفهمی و هر چه بیشتر چشم بگی درجه ات بالاتر میره و بهره کشی از تو بیشتر

خوب که نگاه می کنی می بینی خیلی از اطرافیانت هم همین طور هستن

ولی اونها سعی می کنن تو بردگی خودشون حرفه ای باشند یک مسائلی رو پیش خودشون نگه دارن تا ارباب به این راحتی نتونه بهشون زور بگه

خلاصه این پر تنفر ترین احساسی هست که این روزها دارم

اون هم شرکتی که دم از خدا و پیغمبر می زنه

مثلا هر مناسبتی شیرینی می گیره

ولی موقع تعیین حقوق تو رو آدم حساب نمی کنه و مثل برده ها میگه همینی که هست

موندم این مسلمانی ها خلاصه شده به عید گرفتن ها و شام دادن ها

یا نه توی زندگی ها هم رنگی ازش دیده میشه

نه نه اشتباه نکنین من بی اعتقاد نشدم

فقط دارم به این فکر می کنم امام دوم ما امام حسن مجتبی تو همین ایام که در حال عبادت و بندگی خدا و اعتکاف در کعبه بودند وقتی یک نفر میاد میگه  آقا ضمانت من رو بکنید وام دارم

حضرت اعتکافشون رو به هم می زنند از اون حالت عبادت و بندگی بیرون میان

و میرن که مشکل اون بنده خدا رو حل کنند

شاید هر کی دیگه بود یه توجیهی می آورد

می گفت مگه نمی دونی من تو اعتکافم نمی تونم بیام

برات دعا می کنم کارت حل بشه

یا برو پیش فلانی کارت رو راه بندازه

و از این توجیهاتی که تو ذهن خودمون هم هست


شعری زیبا درباره امام زمان


به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی

ادامه مطلب ...

حضرت آیت‌الله وحید: عظمت عزای فاطمیه امسال کمر وهابیت را شکست

حضرت آیت‌الله العظمی وحید خراسانی اظهار داشت: روز شهادت حضرت زهرا(س) به حول و قوه خدا و به عنایت ولی‌عصر(عج) در این مملکت علمی بلند شد که کمر وهابیت را شکسته و دنیا را بیچاره کرد.

به گزارش شفقنا، حضرت آیت‌الله حسین وحید خراسانی از مراجع تقلید، در دیدار با گروهی از دانشجویان و فضلای سبزوار که عصر امروز در دفتر این مرجع تقلید در مشهد مقدس برگزار شد، گفت: گفته اند که در فاطمیه جوانان دامن همت به کمر زده اند و آن حرکت مظلوم را احیا کرده اند.

ادامه مطلب ...

چهار ایرانی تاثیرگذار در دنیای اینترنت


دوهفته‌نامه فوربز فهرستی از افراد زیر ۳۰ سال را منتشر کرده است که به نوشته این نشریه، دنیا را تغییر خواهند داد. این فهرست که به ۳۰ زیر ۳۰ مشهور است، در بخش‌های پانزده‌گانه‌ای چون رسانه، هنر، انرژی، اقتصاد، ورزش، فناوری و مواردی دیگر تقسیم و در هر کدام از این دسته‌ها ۳۰ نفر فرد تأثیرگذار همراه با زندگینامه‌ای کوتاه معرفی شده‌اند. در فهرست بخش فناوری نام چهار ایرانی‌تبار زیر ۳۰ سال به چشم می‌خورد.


ادامه مطلب ...

در راستای افتضاح نوستر آداموس و پایان جهان

انبوه مردم ساده تر فریب یک دروغ بزرگ را میخورند تا یک دروغ کوچک


آدولف هیتلر


پ.ن : هر چی بزرگتر دروغ بگی متاسفانه موفق تری 


تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

برگه ریاضی مجتبی


پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :
بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،  آب دهانش را قورت داد خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت.
 
برگه مجتبی ،  دست به دست بین معلم ها می گشت اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود امتحان ریاضی ثلث اول :
 
سئوال : یک مثال برای مجموعه تهی نام ببرید
جواب : مجموعه آدم های خوشبخت فامیل ما
 

ادامه مطلب ...

نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدر قوه

صاحب این عکس را می شناسید؟

در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران غذا فروشی داشت.
مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی»
روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود:« نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدر قوه»
...مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت.
و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت. افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند.

این شعر از آن مرحوم است:

کو آن کسی که کار برای خدا کند؟
بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند

هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند
بر جای سنگ نیمه شبها دعا کند
صاحب این عکس را می شناسید؟

در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران غذا فروشی داشت.
مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی»
روی تابلوی بالای دخل مغازه اش
نوشته شده بود:« نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدر قوه»

ادامه مطلب ...

اجرای شام خوردن یک دانشجو در مراسم ماه محرم سفارت پاریس

سرما بیداد می کند . و من یک دانشجوی ساده با پالتویی رنگ رو رفته ، در یکی از بهترین شهرهای اروپا ، دارم تند و تند راه میروم تا به کلاس برسم . نوک بینی ام سرخ شده و اشکی گرم که محصول سوز ژانویه است تمام صورتم را می پیماید و با اب بینی ام مخلوط میشود .دستمالی در یکی از جیب ها پیدا می کنم و اشک و مخلفاتش را پاک می کنم و خود را به اغوش گرمای کلاس میسپارم . استاد تند و تند حرف میزند، اما ذهن من جای دیگری است . برف شروع میشود، آنرا از پنجره کلاس میبینم و خاطرات مرا میبرد به سالهای دور کودکی ..... وقتی صبح سر را از لحاف بیرون اورده و اول به پنجره نگاه میکردیم و چه ذوقی داشت وقتی میدیدی تمام زمین و اسمان سفیدپوش است و این یعنی مدرسه بی مدرسه ...پس خودت را به خواب شیرین صبحگاهی میهمان میکردی و مواظب بودی انگشتان پاهایت بیرون از لحاف نماند و یخ بکند ..... خاطرات مرا به برف بازی با دستکش های کاموایی میبرد ..که اول سبک بودند و هرچه میگذشت خیس تر میشدند و سنگین تر .... یاد لبو های داغ و قرمز که مادر می پخت و از ان بخار بلند میشدو حالا دختری تنها و بی پول و بی پناه که در یک سوییت ؟؟ دوازده متری زندگی میکند و با کمک هزینه 300یوری دانشگاه باید زندگی کند و درس بخواند . این ماه اوضاع جیبم افتضاح است .البته همیشه افتضاح است اما این ماه بدتر ، راستش یک هزینه پیش بینی نشده بیشتر از نصف ماهیانه ام را بلعید و این وضع را بوجود اورد ، ان هم وقتی که نصف اولیه اش را خرج کرده بودم و این یعنی تا اخرماه هیچ پولی درکار نبود. نمی دانم برای شما هم پیش اماده یا نه، که پس اندازی نداشته باشید و فقط به درامدتان که زیاد هم نیست متکی باشید .

ادامه مطلب ...

نماز روز آخر ماه ذیحجه

نماز مهم روز آخر ماه ذیحجه این روز، روز آخر سال اسلامى قمرى است.

لذا مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه احد» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى:

اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِی هَذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنِی عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسِیتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِی إِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرَائِی عَلَیْکَ اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِی وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنِّی وَ لا تَقْطَعْ رَجَائِی مِنْکَ یَا کَرِیمُ

وقتى چنین کردى شیطان مى گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد

شعری زیبا از عراقی تقدیم به امام عصر علیه السلام

ای راحــــت روانــــم، دور از تــــو نــــاتــــوانــــم         

                                بــاری، بــیــا کــه جــان را در پــای تــو فــشــانـم

ایـــن هـــم روا نـــدارم کـــایـــی بـــرای جـــانــی     

                                   بـــــگــــذار تــــا بــــرآیــــد در آرزوت جــــانــــم

بــــگــــذار تــــا بــــمــــیــــرم در آرزوی رویـــت        

                                  بــی روی خــوبــت آخــر تــا چــنــد زنــده مـانـم؟


ادامه مطلب ...