نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

من اینجا بس دلم تنگ است

 

نفس عمیقی می کشم و سعی می کنم  فراموش کنم دلتنگی ام را

اما نمی شود هر چه به خودم می گویم فراموشی چاره توست نمی توانم خودم را قانع کنم

حتماْ می پرسی برای چه این قدر دلتنگی را با خود همراه داری راستش را بخواهی

شاید قسمتی از آن را بتوانم برایت بگویم

نمی دانم شاید از این چند کلمه که با تو گفتم : دلتنگ شدی و ادامه متن را نخوانی

اما من باید بنویسم

                   دلتنگ سلام یک آشنایم

                                                      دل تنگ تشکری گرم

                                                                     دل تنگ کمکی بدون چشم داشت .

راستش را بخواهی من از این دلتنگم که در این روزگار چرا انسان ها حرف از انسانیت و آزادی

می زنند ولی لحظه ای به دیگران این اجازه را نمی دهند که آزاد باشند  ؛ چرا همه ما وقتی

مشکلی داریم همدیگر می شناسیم و بعد از آن . . .  ؛ چرا انسانیت را به یکدیگر تقدیم نمی کنیم

؛چرا هر کس می خواهد به دیگری کمک کند با خود می گوییم دیوانه است به تو چه مربوط دیگران

می خواهند خودشان را به ته چاه بیاندازند ؛ من منافع خودم را داشته باشم آبروی هر کسی رفت

می خواست حواسش باشد ؛ دلتنگ فردی هستم که به آسمان بنگرد و به زمین توجهی نکند

دلتنگ کسی هستم که فقط منافع خودش را نبیند 

محبت را به دیگران تقدیم کند و چشم داشتی نداشته باشد

به این مردم یاد بدهد معنای انسانیت را

و مرا از  دلتنگی نجات دهد 

امیدوار آن روزگارانم

خدایا آیا می شود ؟؟ 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
کوبریک همیشگی 1384/09/07 ساعت 13:41

سلام محمد خان ... آقا ایول !!! خیلی توپ بود . . . ما منتظر بعدیش هستیم !!! فعلا هم آدرس وبلاگمو نمیدم ولی قابل حدسه :)

علی 1384/09/07 ساعت 19:33

حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو ژیغامی چند.
ورود به هنگام شما را یه عالم حرفه ای ها خوش آمد می گویم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد