نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

در سوگ صدیقه طاهره (سلام الله علیها )



تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت

کعبه ویران شد حرم از آه صاحبخانه سوخت

شمع بزم آفرینش ، با هزاران اشک و آه

شد چنان کز دود آهش سینه کاشانه سوخت
. . .
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود

کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود

طور سینای تجلی مشعلی از نور شد

سینه ی سینای عصمت مشتعل از نار بود

ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر

گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
. . .
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان

آن که جبریل امینش بنده ی دربار بود

از قفای شاه ، بانو با نوایی جان گداز

تا توانایی به تن ، تا قوت رفتار بود

گر چه بازو خسته شد ، وز کار دستش بسته شد

لیک پای همّتش بر گنبد دوّار بود
. . .
زهره زهرا چو از آسیب پهلو در گذشت

چشمه های خون ز چشم ثابت و سیّار ریخت

مهبط روح الامین تا پایمال دیو شد

شورشی سر زد که سقف گنبد دوّار ریخت

از هجوم عام بر ناموس خاص لا یزال

عقل حیران ، طبع سرگردان ، زبان لال است لال
. . .
کی روا بودی رود سر گرد کوی این و آن

آن که بودی خاک راهش سرمه چشم مَلک ؟

مستجار هر دو گیتی قبله حاجات بُرد

دست حاجت پیش انصار و مهاجر ، یک به یک

بی وفا قومی ، دل آنان ز آهن سخت تر

وعده های سست آن ها چون هوایی در شبک

پاس حق هرگز مجو از مردم حق ناشناس

هر که حق را ننگرد کورَش کند حقّ نمک


همچو قمری،با غمش عمری به سر باید کنی

چاره دل را هم از این رهگذر باید کنی ‍

نور حق در ظلمت شب رفت در خاک ،ای دریغ !

با دلی از خون لبالب رفت درخاک ، ای دریغ !
. . .
حامل انوار و اسرار رسالت ، آن که بود

جبرئیلش طفل مکتب ، رفت در خاک ، ای دریغ !
. . .
شد ظهور غیب مکنون ، باز غیب مستتر

تربتش از خلق پنهان همچو سرّ مستتر

دیوان مفتقر (محمد حسین غروی اصفهانی ) ص ۱۹۴تا۱۸۸




نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی 1385/04/10 ساعت 17:58

سلام بسیار شعر زیبایی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد