نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

۲۵ روز مانده تا نیمه شعبان

سلام

امروز هم با کمی تأخیر یه متن جدید توی نت پس از کلی سرچ کردن پیدا کردم

یه دکلمه پر مفهوم هست که هم متنش رو گذاشتم هم لینک دانلود فایل صوتی اش رو

لینک دانلود فایل صوتی:  از آن هنگام

متن رو از یه وبلاگ گرفتم با نام ترنم بهار :

از آن هنگام که آدم سر به خاک غم نهاد و در فراق جنّت و فردوس بس نالید و اشک افشاند،

من هم ذره‌ای بودم که از فرطِ فراقت ناله سر دادم.

در آن وقتی‌که قابیل ستمگر تیغ بر هابیلِ پاک افکند و او را کشت،

برای دیدن عدل تو ای عادل شمار لحظ‌ه‌ها آغاز کردم من.

 چون به غرس نخل‌ها پرداخت نوحِ پاک نیّت،

 چشم من به دنبال کشتی نجات تو در افق‌های نچندان دور،

غرقِ جستجو گردید.

در آن وقتی‌که ابراهیم تبر را با تمام قدرتش بر هر نشان شِرک می‌کوبید

با هر ضربه‌اش از یک قفس آزاد گشتم.

بال گستردم چشیدم طعم آزادی

همان‌جا از دل و جان آرزو کردم

که از زندان غیبت زودتر آزاد گردی.

در همان وقتی‌که عیسی مرده‌ای را زندگی بخشید،

دلم پرواز کرد آنجا که بینم تو چگونه مردگان را زنده می‌سازی .

 چون که موسی در مصافِ ساحران افکند چوب دستی‌اش را،

در افق دیدم که شمشیرت چه‌سان برچید ملک ظالمین را.

محمّد خاتم پیغمبران وقتی‌که قرآن را تلاوت کرد،

نوید دولتت قلب ستمکاران عالم را ز جا برکند

صدای ناله‌ی زهرای اطهر چون فضای مهبط وحی خدا پر کرد،

 و دست حیدرِ کرار برای حفظ دین،

تسلیم بندِ دشمنان گردید.

به گوشِ دل شنیدم دست‌های انتقامت،

اِذن پیدا کرد.

تا دادَش ،از آن بیدادگرها در ظهور خویش بستانی.

علی مرتضی فُزتُ وَربِّ الکَعبه را چون گفت،

 تیغ ذولفقارش در نیامِ خویشتن خوابید

تا چون قبضه‌اش گیری شَرَر بارد به جان دشمنان ِ حق.

چون امام مجتبی نوشید آبِ کوزه‌ی مسموم را،

 از عمق تمام کوزه‌ها من خود،

شنیدم این ندا! مهدی بیا، مهدی بیا.

آن تیغی که در دستِ ستم می‌ریخت، ثارالله را

در دلش‌ فریاد می‌کرد ای خدا کی منتقم خواهد رسید؟

 کی ظلم گردد ناپدید،

 کُشتند دیوان، سرور آزادگان

 ظلمت سرا شد این جهان.

امان از آن کسانی‌که گل نرگس نمی‌خواهند

 گل نرگس لطافت دارد و پاکی.

ولی آنها به دست و پای او زنجیر می‌بندند و مدت‌های طولانی
به زندانش می‌اندازند.

گَهی به خوشه‌ی انگور زهرِ مرگ می‌ریزند

 و نمی‌دانند که آن انگور هم محو تماشای نگاه گرم نرگسهاست

 و اکنون هم برای من،

برای ما فقط یک شاخه نرگس به جا مانده

و بویش از وَرایِ سالها و قرن‌هایِ دور،

مشامِ جانمان را محو خود کرده است

و او مهدی است.

نگاهم را به قلب آسمان زرد افکندم

دلم بی‌تاب و چشمان شبم بی‌خواب،

 گل نرگس نمی‌بینم و گلدان های‌خالی را درون خانه می‌چینم.

ندارد بی گل نرگس صفا گلدان،

ولی دارد نشان از دوری و حرمان.

 دل ما از همان آغاز خلقت منتظر بوده است.

نمی‌دانیم آیا باغبان دل،

دل ما را پر از آلاله خواهد کرد؟

نمی‌دانیم آیا تا زمان بازگشتش، شمع‌های جانمان پُرتاب خواهد سوخت؟

 ولی هر سال قلب ما به وقت نیمه شعبان تپش‌های دِگر دارد

 و با امید، نگاهش را به سمت دربِ خانه می‌نشاند.

 و در تک ضربه‌هایش ناله‌ی امید می‌جوشد.

 اگر چه سینه‌ها لبریز فریاد است

و روح و جان ما آلوده از ظلم است و بیداد.

ولی دست دعامان رو به آسمان رفته

و روز جمعه دلهامان به سمت کعبه می‌چرخد.

به این امید که قبل از رفتن خورشید از دروازه‌های شب

طلوعِ دیگری جانِ جهان را آذرین سازد.

خداوندا ببین!

دستان ما خالی است،

 ببین! دل‌های ما در انتظار عشق می‌سوزد.

 تو را سوگند بر یکتا گل نرگس،

همین امسال را پایان وقتِ انتظار ما مقدر کن.

 خداوندا اگر خواهی که روح ما از این اجساد بستانی

 تو را سوگند بر مردی که می‌دانی ظهورش آرزوی آخرین ماست

به وقتِ مرگ او را بر سر بالین ما بفرست.

به نزد قلب‌های ساکت و غمگین ما بفرست.

اِجازت ده که ما دستش به جان گیریم

و بر این سینه‌ی بیمار بگذاریم

و دست دیگرش را روی چشم خسته و تَب‌دار بگذاریم.

با او از تمام لحظه‌های منتظر بودن سخن گوییم،

زِ رنج ظلم‌های رفته بر این جان و تن گوییم

و گَردِ کفش‌هایش را به اشک چشم برگیریم.

نگاه واپسین را بر رخ ماهش بیندازیم،

سپس عزمِ سفر گیریم.

بیا مهدی که درد انتظار تو،

فروغ دیده‌ها را کُشت و آتش را درون سینه‌ها افروخت.

از آن آتش پَرِ پروانه‌یِ دل سوخت.

سپس در اشک شمعِ عمر، مدفون شد.

بیا مهدی، بیا مهدی،

که تا پروانه ها جان گیرد و بال پُر توان گیرد.

کُند پرواز را آغاز،

شود محو نیاز و راز.

بیا مهدی که دلهامان دِگر تاب و تحمل را زِ کف داده

 بیا جان را فداکردن برای یک نگاه تو

برای شیعیان راستینِ مُنتظر،ساده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
هد هد 1387/05/03 ساعت 19:50 http://aaraamejaan.blogfa.com

درضمن شعر بسیار زیباییست.جدید و تحسین بر انگیز.

نسیم 1387/05/03 ساعت 23:36 http://nasim313.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا بود.

*************
خداوندا ببین!

دستان ما خالی است،

ببین! دل‌های ما در انتظار عشق می‌سوزد.

تو را سوگند بر یکتا گل نرگس،

همین امسال را پایان وقتِ انتظار ما مقدر کن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد