نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

نقطه سر خط

شخصی-فرهنگی- علمی

زیارت تصویری

برای خیلی ها که آرزو دارند بیایند به این حریم امن

و برای خودم که خیلی دوست دارم این حریم امن رو

می خواهیم شروع کنیم

ادامه مطلب ...

قصه ما و ارتباط با خدا

قصه از اونجا شروع میشه که ما آدمها می خواهیم به خواسته خودمون برسیم  

و در این بین می فهمیم که توانایی رسیدن به اون خواسته رو نداریم  

یعنی این قدر تلاش می کنیم تا به خواسته مون برسیم وقتی نتونستیم  

به فکرمون می رسه بیاییم و با خدا آشتی کنیم نماز بخونیم شاید قرآن رو هم باز کنیم  

نمی خوام بگم این آشتی بده  

اما خدا کنه همیشگی بشه ! 

 خلاصه با خدا آشتی می کنیم میگیم خدایا همین یک خواسته من رو برآورده کن  

کلی گریه و زاری می کنیم 

 (تازه خوبه این قدر فهمیدیم که به غیر از درگاه  خدا و اهل بیت جایی دیگه نرویم)

این قدر به خدا میگیم ای خدا حاجت من رو بده دیگه بچه خوبی میشم دیگه شیطونی نمی کنم  

  اگه اوضاع بر وفق مراد ما بشه که خیلی خدای خوبی داریم  

اگه نه که تازه شروع می کنیم به خدا شکایت می کنیم خدایا چرا من ، تو این همه مخلوقاتت چرا من ؟  خلاصه دیگه همه اش به خدا شکایت می کنیم  

 

این قصه رو شاید همه تون شنیده باشید   

 

حالا من می خوام بگم قصه ما کجاش اشکال داره ؟ 

البته این نظر من هست شما هم اگه نظری دارید بدهید   

ما بنده ها یادمون میره که این قدر خدای خوبی داریم که این قدر راحت به ما اجازه می ده با او صحبت کنیم و از او بخواهیم    

برای همین فکر می کنیم  

طلب کار خدا هستیم و از این که بنده هستیم پاک فراموش می کنیم

 بعضی وقتها هم کلی نذر و نیاز می کنیم تا اون چیزی که می خواهیم بشه  

غافل از اینکه اون چیزی که خدا برای ما آدمها می خواد خیلی بهتره  

و اون چیزی که خواسته ما هست شاید به نفع ما نباشه  

برای همین این قدر خواستن برای چیزی که به نفع ما نیست شاید درست نباشه  

 

خلاصه سعی کنیم تسلیم رضای خدای باشیم و برای رسیدن به خواسته مون سعی و تلاشمون  

رو داشته باشیم ولی نتیجه رو به خدا واگذار کنیم  

 

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت چهارم

 نخونی ها  

اگه خوندی تا آخرش بخون  


شنیده بودم از

ادامه مطلب ...

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت سوم

این نوشته رو نخونید و منتظر پست بعدی باشید یا هم کامل بخونید و نظرتون رو هم بگید !

ادامه مطلب ...

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت دوم

خدایا شب قدر تموم شد  

و دست من به کیبورد نرسید تا دیشب که شب قدر بود با تو مناجات کنم  

 

چت :‌ 

خدایا چه وقت هایی بود که سرگرم چت با دوستم بودم و زمان برایم معنا نداشت  

اما وقتی می اومدم با تو درد و دل کنم انگار تمام خستگی های دنیا رو سرم آوار شده  

 

خدایا چه پیام هایی توی مسنجرم می اومد و من رو خوشحال می کرد  

اما تو به من پیام می دادی و من بی توجه از کنارش عبور می کردم  

 

خطای ۴۰۴  صفحه مورد نظر پیدا نشد  

خدایا چه صفحاتی رو توی مرورگر زدم و با خطای ۴۰۴ مواجه شدم  

چه وقتهایی بود که هر کاری می کردم به جواب نمی رسیدم اما می دانستم امیدم رو نباید از دست داد اما خدایا سختی اش در این بود که این مشکل به دست آدم های عادی حل نمی شد  

و خدا رو شکر می کنم که هنوز تو را گم نکرده ام 

 

خطای ۴۰۳    Forbiden 

خدایا خیلی وقتها نمی تونی وارد بعضی صفحات اینترنت بشی میگه دسترسی شما به این صفحه ممنوع هست باید اجازه Permission  داشته باشی  

بهضی وقتها هم فکر می کنم من به منطقه ممنوعه وارد می شدم و تو به من اخطار می دادی اینجا ممنوع هست گرفتاری و مشکل برام درست می کردی مریض می شدم تا بفهمم باید از این منطقه ممنوع خارج بشم  

 

خطای 678 مودم  

خدایا وقتی این پیام میاد یعنی وقتی می خوای به نت وصل بشی پاسخی از ISP  مورد نظر دریافت نمی کنید و عزا می گیری که چرا نمی تونی بری نت  خوشبختانه بعضی وقتها اگه پشتکار داشته باشی می تونی وصل بشی به نت  

اما چه وقتها که می خواستم با تو مناجات کنم و با شبیه این خطاها مواجه می شدم اون وقت یا دیگه از صحبت با تو صرفنظر می کردم یا هم این قدر تلاش می کردم تا موانعی که این دنیا برای آدم پیش می آورد من رو به خودش مشغول نکنه  

اما خودت می دونی ای خدا که خیلی من بی معرفتم  

سوختن کارت گرافیک  

خدایا یک بار که کارت گرافیکم سوخت دیگه کامپیوترم روشن نمی شد اون وقت فهمیدم خیلی بازی کامپیوتری کردم و ... 

خدایا این چشم من هم شبیه کارت گرافیکه توی کامپیوتر هست  

من که یک دوست نابینا دارم یک کم می فهمم تو چه نعمتی به من دادی ولی

چشم هام تشنه کمک هر کسی هست و غافلم از اینکه آب گوارا در نزد تو هست حیف که   

چشم هام رو صرف دیدن خیلی جاها کردم غیر از اینکه چشم امید داشته باشم به تو  

 

این هم شد مناجاتی بعد از شب قدر دو  امسال  

 

س.ن 1 : این شبها از خدا باید چی بخواهیم ؟ 

س.ن 2 :‌ بزرگترین آرزو که همه جهانیان رو در بر گیره چیست ؟


مطالب مرتبط :

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت اول

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت سوم

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت چهارم

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت اول

خداوندا خطاهای کامپوترم رو به یاد می آورم

و اعتراف می کنم که من برای کامپیوترم بیش تر از یاد تو وقت گذاشته ام

چه شب ها که تا صبح ویندوز نصب می کردم و باز خطا می داد

چه شب هایی که یک ویروش کش گذاشته بودم تا ویروس های کامپیوترم رو پاک کنم

یادش بخیر اون ویروس شات دان Shot Down یک دقیقه بیشتر به آدم وقت نمی داد

اون روزی که پاورم سوخت

هاردم با من خداحافظی کرد

یا Cpu کامپوترم می خواست بسوزه

همه اینها رو به یاد می آورم و می خوام با تو لحظاتی رو خلوت کنم

خدایا به اندازه یک مثنوی با تو حرف دارم

حالا مثنوی بگم یا غزل ؟!

از بودن بگم یا رفتن !!

اول از همه باید اعتراف کنم تا همه بدونند تو هوای بنده هات رو داری اگر چه اونها سر به هوا باشند

بعدش هم باید خودت اجازه بدی با تو صحبت کنم اگه نه من کجا و صحبت با تو کجا ، ای خدای مهربان

خیلی فکر کردم که چه جوری بیام به درگاهت؟

آخرش به این نتیجه رسیدم که به ریسمان الهی چنگ بزنم

خدایا به اونهایی که خیلی دوستشون داری می خونم به پیامبر رحمت و دختر گرامی اش و 12 نور پاک که آنها را نماینده های

خودت در روی زمین قرار دادی

خدایا :

وقتی کامپیوترم هنگ می کرد نمی دونستم چی کار کنم ؟ آخرش ری استارت می کردم (یعنی :شروع دوباره )

چه روزهایی بود که شدت مشکلات ذهنم رو کامل قفل کرده بود ، نمی دونستم چی کار کنم ، آخرش به درگاهت اومدم و به

تو قول دادم از نو شروع کنم

خدایا :

وقتی رمز ورود به ویندوز رو فراموش می کردم ماتم می گرفتم و اعصابم خورد می شد اون وقت دیگه مشکلم با ری استارت

هم درست نمی شد ، باید از متخصص کمک می گرفتم

چه روزهایی بود که سوالی توی ذهنم ‌،یاد تو رو از ذهنم پاک کرده بود و من هر کار می کردم نمی تونستم به جواب برسم و

تو من رو به یک متخصص دین راهنمایی ام کردی

هنوز مانده تا آخرین شب قدر و باید مناجات کرد

ادامه دارد ...

به مناسبت 19 رمضان

شب 19 رمضان و مسجد کوفه

س.ن = سؤال نویسنده

س.ن 1 : اگر شما هم در جنگ صفین بودید، از قرآن های بالای نیزه دفاع می کردید یا از قرآن ناطق ؟

س.ن 2 : مظلومیت حضرت علی در چه بود ؟


مطالب مرتبط : 


مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت دوم

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت سوم

مناجات یک کاربر مجازی با خدا قسمت چهارم

اختتامیه

همیشه فرصت‌ها یا اوقاتی در زندگی انسان پیش می‌آید که لازم است هر چه زودتر برای آن تصمیم بگیرد و از همه جالبتر هم اینه که خیلی وقتها هنوز شروع نکردی به نقطه پایان می‌رسی 

شاید هم بهتر باشه هر چه زودتر خودت رو به پایان برسونی یا شاید ... 

از این شاید‌ها برای همه ما توی زندگی اتفاق افتاده  

من هم دیروز یک مراسم اختتامیه داشتم  و خیلی غیر منتظره بود برام  

امروز یا فردا هم روز اختتامیه فرا می رسه مهم اینه که: 

1-  چه جوری شروع کردی  ؟ 

2- چه کارهایی انجام دادی ؟ 

3- چه جوری کار یا فعالیتت رو تموم کردی ؟ 

 

پ.ن.1 : داوطلبان عزیز وقت تمام شد !! 

پ.ن.2 : فقط چند دقیقه تا اذان صبح باقی مونده !!  

پ.ن.3 : فقط چند روز تا پایان مهمانی خدا بیشترنمونده !!

پ.ن.4 : فقط چند نفس تا پایان زندگی برات بیشتر نمونده !!!! 

 

شما هم اگه دوست داشتید از اختتامیه های خودتون بگید  

 

مطالب مرتبط :  

دعای امام سجاد هنگام رویت هلال ماه 

فقط  چند روز تا تمدید اعتبار خود وقت دارید  ( واقعاً چند روز ) 

نقطه شروع     start point 

اجازه دادی بخوانمت     ممنون 

ماه رمضان

  

ربط بی ربطی !

گفتم قبل از اینکه ماه خدا شروع بشه

دومین پست نوشته های پازلی رو بگذارم

این دفعه چند تا کلمه داریم می خواهیم روابط شون رو بدونیم

کلمات خیلی آسون هستند اما مهم نحوه ارتباط این کلمات هست

فکر ،خیال ، دوستی (دوست داشتن)، دشمنی ، خدا ، زندگی ،خودم

همچنین می توانید چند تا جمله بنویسید و بعد ازش یه نتیجه بگیرید

استفاده از کلمات در جمله ها محدودیتی ندارد

دعای امام سجاد هنگام رویت هلال ماه

آن روز وقتی آسمان رنگ غروب به خود می گرفت

لبخندی فضای آسمان را فرا گرفت ولی زود ناپدید شد

 ستاره ها آن شب را جشن گرفتند

چون ماه ضیافت خدا آمده بود

۷ روز مانده تا نیمه شعبان

اولا این قسمت نوشته های پازلی به لطف خدا هر هفته برگزار می شه

اما برگردیم به نیمه شعبان، همان روز اردیبهشتی

برای این پست خیلی فکر کردم چند کلمه ای به ذهنم آمد

خواستم به جای نوشتن برای تو ای بزرگ از خاندان بزرگان، اشکهایم را بنویسم ؛ با خود گفتم اشک فراق را که نمی نویسند شاید اشک را باید قطره قطره اینجا به یادگار بگذارم و یا اشک را در کنار باران رحمت تو بریزم تا در مهربانی ات محو شود و هیج کس نبیند.


خواستم به جای نوشتن از فکرهایم ، برای تو بنویسم اما دیدم فکر من کوچکتر از آن است که تا معنای تو را در قالب کوچک کلمات بفهمد؛ فکرهایم برای بزرگداشت یاد تو شاید به سان کار بچه ای برای پدرترش باشد ، چه آنکه بچه هر کار کند باز هم نمی تواند معنای پدر بودن را بفهمد.


خواستم به جای نوشتن بگویم، فریاد بزنم که تو هستی وجود داری، حاضری و حال ما را می‌بینی.


اما دیدم بودن تو که دلیل نمی خواهد، حضور تو که روشن است، دیدم با چه زبانی برای تو می توانم صحبت کنم، زبانی که دروغ را بر روی زبان خود آغشته ؟ نه بهتر است خاموش باشم . . .


خواستم بنشینم و بر حال زار خود گریه کنم شیون کنم اما شنیدم


کمی آن سو تر ندایی آسمانی در گوشم زمزمه می کند

او رحمت برای تمام عالم است

او مولای ما امام زمان است که می خواهد با رحمت و رأفت خویش، به دیگران درس انسانیت را معنا کند؛ او می خواهد عقل ها را کامل کند و دین خدا را بر بندگان عرضه کند، به آنها بفهماند بهترین راه و آسوده ترین راه زندگی از کدام مسیر شروع می شود ؟


به خودم امیدوارم شدم و نوشتم


امام زمان ما امام همه جهانیان است؛ اگر جهانیان بفهمند.

اضافه شدن قسمت نوشته های پازلی

امروز یکی از خواننده های وبلاگ گفتند کم بنویس بگذار خواننده ها فکر کنند به نتیجه برسند

دیدم راست میگه چون هنوز هم آدم هایی هستن که می خوان فکر کنند

اسمش رو گذاشتم نوشته های پازلی

روش خواندن نوشته ها هم اینه که پس از خوندن نوشته باید نظرت یا نتیجه گیری ات رو توی قسمت نظرات بنویسی

این هم اولین متن در ضمن این متن ها یک جور معما هست

صف نان

صف شیر

صف اتوبوس

صف زندگی

صف مرگ



حالا این صف نشانه چیه ؟

آیا ترتیب این چند کلمه مطلبی رو  می خواهد بگوید ؟

نان و شیر و اتوبوس و ... چه معنایی می توانند داشته باشند ؟

منتظر جواب هاتون هستم

۱۳ روز مانده تا نیمه شعبان

چه قدر این روزها سریع می آیند و می روند

چه قدر راحت نام تو به صندوقچه دلها سپرده می شود

چه قدر راحت خیلی ها با نام تو آشنا می شوند و طعم شیرین محبت و ولایت تو در عمق جانشان می نشیند

چه قدر عجیب است که می خواهند نام تو را کنار شمشیر خلاصه کنند

و حال آنکه تو رحمت جهانیان هستی

دوست دارم همه بدانند

این زمان که همه به دنبالش می دوند و هنوز نتوانستند مهارش را بگیرند

در برابر تو سر تسلیم فرود می آورد چرا که می داند تو امام زمان هستی

و چقدر کوته فکر هستند آنها که می پندارند امام زمان نیازی به کارهای ما دارد حال آنکه ملائکه

خدمتگزار او هستند

پ.ن :  از درگاه خدا می خواهم امسال هر کسی یک نفر را با امام زمانش آشتی دهد

همتی کنیم و قدمی برداریم همان اندازه که می توانیم

۱۴ روز مانده تا نیمه شعبان

این روزها که مانده تا جشن میلادت را هستی به تماشا بنشیند

به خیلی مطالب فکر می کنم

می دانم خیلی ها هنوز فکر می کنند

از کجا معلوم هستی ؟

وجود مدعیان دروغین خود شاهدی بزرگ بر این است که تو هستی و وجود داری

وجود مکان هایی که در مکان های مختلف باز هم بودن تو را بیان می کند

این که هنوز هم آدمهایی به یاد تو و ظهور تو حاضرند تمام هستی شان را بدهند

این که هر سال چه تعدادی را به یگانه راه هدایت راهنما می شوی

این که همچون جد بزرگوارت به این انسانها معنای حریت را می بخشی

و آنها به سوی تو می آیند و می دانند حتی رشته کلافی نیز با خود ندارند

ولی تپش های قلبشان شاید از همین امسال نام تو را به گونه ای دیگر زمزمه کند

شاید امسال با تو پیمانی ببندند و در آینده نیز در رکاب تو قرار گیرند

شاید امسال بفهمند امام زمان امام غایب نیست بلکه امام حاضر است

ادامه مطلب ...